حلما جونیحلما جونی، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

حلما نفس مامان

برف سپید

این روزها شهرمون چهره ای برفی داره و حلما جونی که اولین برف زندگیش رومیبینه سرشار از شادی شده و کارش مدام برف بازی کردن و درست کردن آدم برفی شده ... اگرهم از شدت سرما بیاد خونه دوباره با گریه میخواد برگرده بیرون... توی این هوای سرد اگه مریض نشه هنر کرده ..تازه صبح که از خواب پا میشه میگه مامانی من دیشب خواب آدم برفی دیدم که یعنی مثلا بریم بیرون برف بازی!!!!!!!!.بعدا عکسهای برف بازی و ادم برفیش رو میذارم . دل همه گرم گرم   ...
19 دی 1392

مونس تنهایی هایم

سلام خانمی .میدونم که دیر به دیر میام و برات مینویسم خودت میدونی که خیلی گرفتارم . اما تو با حرفها و رفتارت هر روز به من یاداوری میکنی که داری بزرگ میشی و قد میکشی و من فرصت ثبت این لحظه ها رو از دست میدم اما من برای داشتنت به خود می بالم تو را از چشمه ها ی مهتاب نوشیده ام و از بوته ها ی گل سرخ چیده ام تا نفس های من باشی برای همه عمرم . چشمان نازت ماه را به لبخند میهمانی میکندو به پرتوهای خورشید طعنه می زند. وقتی تو را درآغوش میگیرم و می بویم حیات در من مثل نسیم بهاری جریان می یابد  . وقتی که دستان کوچکت را در دست میگیرم حس میکنم تمام زمین وآسمان مال من است دیگر از دنیا چه میخواهم ... تو آن خیال روشنی هستی که آرزوهای مرا م...
4 دی 1392
1